روایت ناب

#زینبیان_دهدشت
‏‎⭕️ روایت ناب ⭕️

ساعت های آخر مقاومت بچه ها در کانال بود، بی سیم چی گردان، حاج همت را خواست ، حاجی پای بی سیم آمد و گوشی را به دست گرفت، صدای ضعیف و پر از خش را شنید که می گفت:” فلانی رفت، فلانی هم رفت، باطری بی سیم داره تموم می شه، من هم دیگه خدا حافظی می کنم!” حاجی که قادر به شکستن حلقه محاصره نبود، همان طوری که به پهنای صورت اشک می ریخت گفت:” بی سیم را قطع نکن! حرف بزن! هرچه دوست داری بگو، اماتماس خودت رو قطع نکن!” بی سیم چی گفت: “حاج آقا ! سلام ما را به اماممان برسان، از قول ما به امام بگو همان طور که گفته بودید حسین وار، مقاومت کردیم، ماندیم و جنگیدیم

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.